به وب سایت گروه درمان اعتیاد امید خوش آمدید | کمپ ترک اعتیاد |
مصرف ( use ) :
شامل یک بار مصرف ماده مخدر قانونی است. ( در زمینه مواد مخدر غیرقانونی حتی یک بار مصرف ماده مخدر هم سوء مصرف است)
سوء مصرف مواد:
بدین معنا است که اگر چه فرد نسبت به مواد اعتیاد ندارد، ولی آنرا مصرف میکند، به عبارت دیگر سوء مصرف مواد یعنی:
1.استفاده از ماده ای که مصرف آن غیر قانونی است.
2.استفاده از ماده ای که مصرف آن باعث بروز تغییرات روحی در فرد می شود.
3.استفاده از ماده ای که به خود فرد یا دیگران ضرر می رساند.
مسلما یک بار مصرف معادل اعتیاد بیست ساله نیست ولی طبق تعریف، مصرف خطرناک Harmful Use شامل مصرف مداوم برای یک ماه یا مصرف متناوب برای 12 ماه است. پس عدم مصرف مداوم معادل نبود بیماری نیست .
معیارهای تشخیصی برای سوء مصرف مواد abuse substance :
• برای تشخیص سو مصرف مواد حداقل یکی از نشانه های زیر لازم است ( در طی 12 ماه پیش)
1-تداوم مصرف مواد که موجب مختل شدن فعالیتهای اجتماعی، شغلی و تفریحی شود. ( مثلا غیبت از مدرسه یا نرسیدن به مسئولیتهای شغلی )
2-تداوم مصرف مواد در موقعیت های خطرناک (مثلا هنگام رانندگی یا کار با وسایل مکانیکی)
3-بروز مکرر تخلفات قانونی (مثل جلب شدن به کالنتری)
4-تداوم مصرف مواد، علیرغم بروز مشکلات اجتماعی و بین فردی (مثل درگیری با همسر)
دقت کنید ، سوء مصرف شکل خفیف وابستگی است .
مثال:
- مصرف تریاک در کشور ما غیر قانونی است، پس حتی یکبار کشیدن آن سو مصرف است.
- مصرف حشیش باعث بهم خوردن شعور فرد می شود، پس کشیدن آن سو مصرف است.
- مصرف مشروبات الکلی، گاهی باعث بروز عصبانیت و پرخاشگری می شود، پس نوشیدن آن سوء مصرف است.
وابستگی Dependency:
سندرم بالینی با تظاهرات رفتاری ، شناختی و فیزیولوژیک است که باعث می شود فرد مصرف مواد را به رفتارهای دیگر ترجیح دهد .
وابستگی در نتیجه مصرف مکرر مواد اعتیادآور روی می دهد
در وابستگی سلولهای عصبی به مواجه مکرر با مواد عادت می کنند و فقط در زمان وجود یا مصرف این مواد به صورت طبیعی اعمال و وظایف خود را انجام می دهند.
به هنگام قطع مصرف ماده چندین واکنش جسمانی مختلف بروز می کند که به آنها علائم محرومیت یا ترک مواد گفته می شود.
علائم محرومیت از مواد می تواند بسیار شدید باشد و در نتیجه شخص برای اجتناب از آنها به مصرف مجدد ماده بپردازد. مواد احساس سرخوشی یا حالت لذت بخش بوجود می آورند . این حالت میتواند در تعامل با مسیر پاداش در مغز یک تقویت کننده مثبت باشد.
یک شکل مصرف مواد مخدر ، که مشکل قابل ملاحظه شده است و یا یکی از 7 علامت زیر را در طی 12 ماه گذشته داشته باشد.
1-تحمل: افزایش تدریجی مقدار ماده مصرفی لازم ، برای دستیابی به علایم مصرفی آن ماده ( tolerance)
2-پیدایش علایم ترک در صورت عدم مصرف یا کاهش مقدار مصرف
3-تمایل دایم و تالشهای ناموفق برای کاهش یا قطع مصرف ماده
4-مختل شدن فعالیت های اجتماعی ، شغلی و تفریحی (کاهش یا مشکل شدید)
5-تداوم مصرف ماده علی رغم آگاهی از عوارض آن
6-صرف وقت یا مقدار بیشتر مواد مخدر
7-صرف زمان زیاد جهت تهیه ، مصرف و یا بهبودی از عوارض مصرف
*وابستگی روانی:
عبارت است از حالتی که در آن شخص پس از مصرف ماده مخدر، احساس اقناع و رضایت می کند و به علاوه همراه با آن رغبت و تمایل روانی نسبت به مصرف مجدد ماده (بطور دائم یا دوره ای) برای اجتناب از ناراحتی پیدا می کند.
*وابستگی جسمی یا فیزیکی:
عبارت است از حالت تطابق در شخص که پس از استعمال مکرر دارو پدید می آید که در صورت عدم استعمال دارو و یا خنثی کردن اثر دارو توسط داروی دیگر، شخص دچار اختلالات شدید جسمی می گردد.
وابستگی باعث بروز برخی اختلالها، رفتارها و حالت های غیرعادی در فرد می شود که عبارتند از :
1.ایجاد تحمل
2.بروز علائم ترک
3.در بیشتر بیماران تمایل برای قطع مصرف مواد وجود دارد ولی بیمار قادر به انجام کار نمی باشد و راضی به مرتجعه به کمپ ترک اعتیاد نمی باشد.
4.بیمار برای تهیه مواد، هزینه و سرمایه های دیگران و خانواده را مصرف میکند.
5.در پی استمرار مصرف مواد و تغییرات روانی و رفتاری در بیمار، مشارکت وی در فعالیتهای خانوادگی، اجتماعی، تفریحی و شغلی کاسته می شود.
6. علیرغم آگاهی بیمار از عوارض جسمانی و روانی مصرف مواد، بیمار قادر به عدم استفاده از آن نمی باشد.
راهنمای کمپ ترک اعتیاد در رابطه با تعاریف مختلف اعتیاد و میزان وابستگی به مواد مخدر :
1 .اعتياد يک بيماری زيست شناختی، روان شناختی و اجتماعی است. عوامل متعددی در اتيولوژی سوء مصرف و اعتياد مؤثر است که در تعامل با يکديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد می شوند. عوامل مؤثر بر فرد، محيط فرد و عوامل اجتماعی، عوامل درهم بافته ای هستند که بر يکديگر تأثير میگذارند. درک کليه علل و عوامل زمينه ای موجب میشود تا روند پيشگيری اعتیاد، شناسايی، درمان و پيگيری به طور هدفمند طرح ريزی شود.
2.يک پديده زيستی است که به ارگانيسم امکان ميدهد تا خود را تدریجا با پاره ای از مواد سمی سازش دهد و مصرف روزمره مقاديری از اين مواد را که برای ارگانيسم معمولی کشنده است تحمل نمايد.
3.حالتی است که استعمال متوالی يا متناوب مواد مخدر در فرد ايجاد ميکند. با استعمال مواد مخدر تحريک پذيری سلولهای عصبی افزوده شده و در نتيجه داروی بيشتری لازم است که آن را به حالت تعادل بازگرداند. (تعريف فيزيولوژيستها) .
4.مسموميت حاد يا مزمنی است که مضر به حال شخص و اجتماع است و زائيده مصرف داروی طبيعی يا صنعتی است.
5. در محافل دانشگاهی بجای اعتياد اصطلاح وابستگی به مواد (Dependency) بكارمیرود.
اعتياد Addiction واژه قدیمی است كه امروزه به دليل كاستی های آن از اصطلاح Dependency وابستگی به مواد استفاده می شود .
همان طور كه می دانيم سه گروه مختلف در زمينه اعتياد وجود دارد :
1-افرادی كه اصلا مواد مخدر مصرف نمی كنند .
2-افرادی كـه مواد مخدر مصرف می كنند ولی در حـد كم تا متوسط هستند (Use)
3-افرادی كه دچار بيماری مصرف مواد مخدر هستند (disorder use)
بيماری مصرف مواد مخدر دارای دو شكل سوء مصرف abuse Substance و وابستگی Dependency ميباشد .
1 - مقایسه : دیگران از من بدترند.
2 -قبول همكاری : هر چه بخواهی میگویم، بعد تنهایم بگذار.
3 -اعمال دستورات : هر چه میگویم انجام بده تا خوب شوم .
4 -پرواز به سوی سلامت : مثل اینکه خوبم، پس بهتر شده ام.
5 -بهبود از سر ترس : اذیت شوم، بهتر می شوم .
6 -نومیدی رندانه : کار پیش نمیرود، تالش فایده ندارد.
7 -حالت بیماری خود خواسته : حق دارم خودم را بکشم
1- مقایسه: “ دیگران از من هم بدترند.”
"درسته من مصرف میکنم اما فلانی رو دیدی نمیتونه بره سر کار...همش خماره....اون وضعیتش خیلی خرابه...من که معتاد نیستم معتاد اونی هست که لب جوی آب میخوابه....." این جملات معمولا جملاتی است که یک فرد در حالت انکار با الگوی مقایسه به کار می برد. باور غلط اساسی شان این است که ؛ “ چون دیگری از من بدتر است، معلوم میشود که من مشکلی ندارم.”
2- قبول همكاری: “هر چه بخواهی میگویم، به شرطی که دست از سرم برداری.”
این الگو هنگامی استفاده می شود که معمولا فرد از طرف خانواده ، آشنایان یا حتی درمانگر تحت فشار قرار می گیرد و برای اینکه از این وضعیت رهایی یابد حاضر به همکاری می شود. در این مواقع فرد تصور میکند اگر با دیگران همکاری کند می تواند آنها را مجبور کند تا به دنبال حل مشکل باشند و دیگر به او فشار نیاورند. این افراد در واقع فکر میکنند مشکل اساسی دیگران هستند که او را تحت فشار قرارمیدهند. اگر دست از سر او بردارند مشکل حل می شود.
3- اعمال دستورات : “ اگرهرچه میخواهم انجام دهید، خوب میشوم.”
سومین الگو از الگوهای کوچک انکار، دستور دادن به دیگران است. در روش دستور دهی، افراد سعی میکنند برای انجام اموری که خود باید انجام میدادند و می توانند انجام دهند، از دیگران کار بکشند. افرادی که دیگران را به کار میگیرند چنین فکر میکنند:“ من قبول میکنم که مشکل دارم به شرطی که خودتان کاری بکنید و از من نخواهید که خود را تغییر دهم.” باور غلط آنان این است که؛ “ اگر کس دیگری را درگیر حل مسأله کنم، دیگر لازم نیست خودم برای حل مشکلاتم کاری انجام دهم.”. متاسفانه باید گفت همیشه برخی مشکلات وجود دارند
که فقط باید خود شخص آنها را حل کند.فرض کنیم مشکل من این باشد که واقعا تشنه ام؛ نزد درمانگر میروم، درباره مشکل با او حرف میزنم و بعد از او درخواست میکنم "لطف می کنید به جای من یک لیوان بزرگ آب بنوشید؟ حتی اگر اینکار را هم بکند، تشنگی من رفع نمیشود. حالا تصور کنید که آن موقع من مدعی شوم که درمانگر آدم خوبی نیست، چون هر چه هم آب خورده باشد ، باز من تشنه هستم.
4 -پرواز به سوی سلامت: “احساس بهبودی میکنم، پس بهتر شده ام. ”
الگوی سوم از الگوهای کوچک انکار، پرواز به سوی سلامت است؛ در این حالت فرد معتقد است که؛ “ احساس خوبی دارم، پس بهتر شده ام.”. همچنین به غلط عقیده دارد که: “ اگر میدانستم عیب کارم کجاست، خود به خود و خیلی زود مشکل حل میشد.” ، و این به دلیل آن است که با فهم نارسایی کار، کمی احساس بهتر شدن کرده است. بنابراین، افرادی که در حالت پرواز به سوی سلامت قرار گرفته اند با خود میگویند: “ عجب آرامشی! وقتی آدم بفهمد دردش از کجاست این همه بهتر میشود. من احساس میکنم بهترم ، پس حتما" بهتر شده ام و حلا که بهتر شده ام، دیگر نیازی به درمان نیست.”.آنها فکر میکنند که : “ همین که فهمیدم مشکل از کجاست، دیگر رفع خواهد شد. من دیگر خوب شدم.”. باور غلطی که باعث حالت پرواز به سوی سلامت میشود چنین است :“ علم به تنهایی و بدون عمل، مسئله را حل میکند.”
5 - بهبودی از روی ترس : “ اذیت شدن، موجب خوب شدن است.”
الگوی چهارم از هفت الگوی کوچک انکار، بهبودی یافتن به دلیل ترس است. حرف اصلی این الگو این است که درد و رنج کشیدن به خاطر دود و الکل باعث پرهیزکاری خواهد شد. باور غلط در اینجا آن است که: “ مشکلات اعتیادی من در صورتی حل خواهد شد که بسیار دلواپس شوم که اگر حل نشوند چه میشود.”. کسانی که از این الگو استفاده میکنند، اینگونه می پندارند که : “ دفعه دیگر هرگز اینکار را نخواهم کرد، چون خیلی از عواقب آن درد کشیده ام . فقط ترس و نگرانی است که مرا سالم نگه میدارد و مشکلاتم را حل میکند.”. عیب کار اینجاست که این افراد غالبا" برای رفع ترس و نگرانیشان هم به الکل و مصرف مواد روی می آورند. ترس شدید عقل را نیز از کار انداخته و افراد را دچار اشتباه و سکون میکند. ترس ، ما را نگران میکند. علامت هشداری است مبنی بر اینکه جایی از کار می لنگد. خالصه، ترس هیچ گره ای از کار نمی گشاید.
6 –ناامیدی رندانه: “ دیگر کار پیش نمیرود، تلاش بی فایده است.”.
الگوی ششم از الگوهای کوچک انکار، نومیدی رندانه است. کسانی که از این الگو استفاده میکنند، تظاهر به نا امیدی می نمایند تا دیگران را متقاعد کنند که دست از یاری آنان بکشند. محتوای فکری شان این است که: “ دست به هر کاری زدم، اما بی فایده است؛ دیگر ناامیدم و شما هم نمی توانید کمکی به من بکنید ، پس تنهایم بگذارید.” باور غلطی که محرک نومیدی رندانه است چنین است : “ اگر متقاعد شوید که من ناامید شده ام، دیگر کاری به کارم ندارید و مشکلم حل خواهد شد.”. این هم مشابه همان باور غلطی است که منجر به قبول همکاری میشد: » تنها مشکلی که دار این است که مجبورم میسازید با مسائلی مواجه شوم که نمیتوانم آنها را حل کنم. مشکل واقعی آن مسائل نیستند، مشکل اصلی خود شمایید. اگر دست از سرم بردارید، مشکلاتم حل خواهد شد.”.
کسانی که در ابتدا به روش قبول همکاری متوسل میشوند(هر چه میگویید انجام میدهم تا از شر شما خالص شوم ( اغلب تغییر روش داده و به نومیدی رندانه روی می آورند ) هر چه گفتید انجام دادم و نتیجه ای هم نداد. دیگر ناامید شده ام، پس تنهایم بگذارید تا در آرامش بسوزم).
7 - حالت بیماری خود خواسته: “ حق دارم خودم را بكشم”
آخرین الگو از هفت الگوی کوچک انکار، حالت بیماری خود خواسته است. کسانی که از این الگو استفاده می کنند معتقدند که حق دارند معتاد باشند و به خود تخریبی روی آورند؛ کسی هم حق ندارد آنان را از اینکار باز دارد. محتوای فکری این نمونه چنین است:“ حق دارم بنوشم، بکشم، معتاد باشم، زندگی خود را تلف کنم و بمیرم. به هیچکس مربوط نیست. حق ندارید مانع کارم بشوید.”. باور غلطی که محرک حالت بیماری خود خواسته است از این قرار است: “چون حق دارم تا سر حد مرگ دارو و الکل مصرف کنم، باید بگذارند با حال راحت بمیرم.”. این عقیده اشتباهی است که : اعتیاد، منجر به مرگ در کمال آرامش میگردد؛ اینطور نیست و اعتیاد یکی از دردناکترین و حقارت بارترین راههای مردن است.
"من تقصيري ندارم"
الگوی مقصرجویی بسیار شبیه به الگوی توجیه است.در این الگو نیز افراد مشکل را پذیرفته اند اما اعتقاد دارند دیگران در به وجود آمدن این مشکل مقصرند و تقصیری به گردن آنها نیست. بنابراین دیگران مسئول همه چیز هستند و من ناچار نیستم هرچه دیگران می گویند انجام دهم.
برای همین بلافاصله مدعی می شوند که دیگران باید درست شوند تا اوضاع درست شود. مثلا عنوان می کنند چون پدر یا مادرشان معتاد بوده آنها هم معتاد شده اند. پس مقصر من نیستم. و از درمانگر هم توقع دارند که به جای بحث درباره مشکل آنها به سراغ پدر و مادر آنها بروند و راه حلی برای حل مشکل آنها پیدا کنند. این افراد معمولا مسئولیت شخصی خود را نمی پذیرند.
آنها معمولا این رفتارها را از خود بروز می دهند:
* خشمگین شدن
* حق به جانب بودن
* خودداری از قبول مسئولیت
هدف آنها ، بیشتر فرار از مسئولیت و انداختن آن به گردن دیگران است.
درمانگران در این الگو هم ممکن است با این مسائل مواجه شوند:
* از فردی که مورد هجوم مراجع است دفاع کنند. مثال وقتی مراجع پدر و مادر خود را مقصر بداند در حمایت از والدین او حرفی بزنند. ممکن است مراجع ، درمانگر را متهم به جانب داری از دیگران کند.
* وادار کردن مراجع برای قبول مسئولیت در مقابل مشکل
* ترس از مورد حمله واقع شدن از طرف مراجع (مراجعین معمولا وقتی می بینند درمانگر حرفهای آنها را زیاد جدی نمی گیرد و سعی در اعمال فشار برای مجاب کردن آنها دارد از درمانگر کینه به دل می گیرند و رنجیده خاطر می شوند.)
برای مواجه شدن با این الگو باید مراجع را قانع ساخت که به خاطر مشکل خود , دیگران را سرزنش میکند و از قبول مسئولیت شخصی آن خودداری می ورزد.
ترنس گورسکی معتقد است که برای متوقف نمودن رفتار مقصرجویانه باید اسامی تمام کسانی را که مورد سرزنش قرار گرفته اند ثبت و به فهرست اضافه کنید. این فرایند, کم کم این باور غلط را که: " اگر بتوانم ثابت کنم که مشکل من تقصیر فرد دیگری است، مشکل رفع خواهد شد!" آشکار خواهد ساخت. اگر مددجو نتوانست فرد دیگری را به یاد آورد و مقصر بداند، درمانگر میتواندد بپرسد که " نقش خودتان در پيدايش اين مشكل چه بوده است؟". سپس درمانگر به بررسی این می پردازد که اگر مراجع قبل از رانندگی مشروب نمیخورد چه اتفاقی می افتاد؟
داستان سرزنش ديگران به خاطر خونريزی مرگ آور
بازوی مردی به نام جری، توسط یک فرد شرور با چاقو مجروح شده بود. جری هیچ حرکت تحریک آمیزی نکرده بود. بریدن رگ دست جری تقصیر خودش نبود. کاملا معلوم بود تقصیر آن آدم شرور است. بنابراین، جری تصمیم گرفت که هیچ کاری برای توقف
خونریزی خود نکند. او به دکتر میگفت: "چرا من بايد از خونريزي جلوگيري کنم، در حالی که بريده شدن بازو تقصير مـن نبوده است! " .
داستانی ديگر: سم کشنده است، تقصير هر که باشد!
زنی بود که توسط شوهرش به او سم خورانده شده بود. هنگامی که بعد از شام حالش بد شد، تازه پی برد که چه اتفاقی افتاده است. تلفن را برداشت تا آمبولانس درخواست کند، اما ناگهان ایستاد و با خود گفت: " من که خودم را مسموم نکرده ام، تقصیر شوهرم بود. او این بلا را سر من آورد. مسئولیت به عهده من نیست. حال که میدانم تقصیر من نیست، پس وظیفه ای هم برای حل آن ندارم. سم نمی تواند مرا بکشد.”. او آخر شب مرد. او فراموش کرد که اگر کسی، ما را مسموم کند و در حال مردن باشیم، بهتر است قبل از استخدام کارآگاه برای کشف مقصر، به یک مرکز اورژانس مراجعه کنیم
مقصرجویی اصلا راهکار خوبی برای حل مشکل نیست و میتواند مصیبت بار باشد. " مجبور نیستید که وقت و انرژی خود را صرف پیدا کردن افرادی کنید که مقصر مشکلات شما باشند. حتی اگر خود را متقاعد کنید که خودتان مقصر نبوده و دیگران مسئول کامل مشکلات هستند، باز هم مشکل را خواهید داشت و این شمایید که باید به حل آن بپردازید. شما بیشتر از اینها در قبال خود مسئولید؛ بیشتر از آنکه وقت و انرژی را صرف جستجوی افراد مقصر نمایید، به جستجوی بهترین راه حل بپردازید.”.
برای مشاوره ترک اعتیاد و درمان اعتیاد به هرگونه مواد مخدر با ما در ارتباط باشید.متخصصین و مشاورین ما به صورت 24 ساعته پاسخگوی شما هستند.
09122578796 - 09122498908
02144361015 - 02144998082 - 02165468450
" دليل قابل قبول دارم"
در این الگو هم افراد فکر می کنند که بابت مشکلی که عنوان میکنند دلیل قانع کننده ای دارند. مثال برای اعتیاد خود دلایلی همچون وضع خراب جامعه ، دوستان ناباب ، وجود ساقی سر خیابان ، رودربایستی با دوستان و اقوام ، غرغر کردن های همسر و خانواده و هزاران دلایل دیگر که گاهاً درست است ، می آورند. در این حالت از درمانگر توقع دارند به جای توجه به حل مشکل، متوجه دلیل مشکل شود. این افراد فکر می کنند که دلایلشان چنان منطقی است که خود به خود مشکل را توجیه میکند و اگر آن دلیل درست شوند مشکل هم برطرف خواهد شد. این افراد معمولا ظاهری موجه و منطقی دارند و بیشتر اهل استدلال و قانع کردن دیگران با توجه به دلیل موجود هستند. آنها معمولا به این دلیل از این الگو استفاده میکنند که از عواقب ناگوار مشکل خود رهایی یابند. باید توجه داشت این افراد چندان غرق در توجیه مشکل خود می شوند که مجددا به الگوی پرهیز برمی گردند. )در رابطه با هر مسئله ای صحبت می کنند بجز مشکل اصلی(چون احساس می کنند دلیل به اندازه کافی قابل قبول است.
در اين الگو هم درمانگران بايد متوجه امور زير باشند:
- کنجکاوی بیش از حد برای دلیل مراجعین
- تمایل زیاد به کشف احساسات مراجع
- علاقه به مشاجره با مراجع برای اثبات حرف خود
برای مشاوره کمپ ترک اعتیاد با ما در ارتباط باشید :09122578796
"این قدرها هم بد نیست"
در این الگو افراد معتقدند که "خب مشکلی وجود دارد ولی خیلی هم مشکل بزرگی نیست.دیگران آنرا بزرگ کرده اند".
مزیت این الگو این است که افراد تا حدودی مشکل را پذیرفته اند. تنها بر سر وخامت آن چانه میزنند و معتقدند که این مشکل زیاد بزرگ نیست و میتوان از آن چشم پوشی کرد.
معمولا افرادی که از این الگو استفاده می کنند افرادی پرحرف و چرب زبان بوده که از قدرت قانع کنندگی خوبی برخوردارند ، به حدی که درمانگر شک می کند که آیا اینگونه صحبت کردن با این افراد درست است یا نه؟ و آیا مشکل آنها حاد است یا خیر.
در این حالت اگر از مراجع بخواهیم که برای مشکلش دلیل قانع کننده ای بیاورد دچار بزرگترین اشتباه شده ایم. چون چنانکه گفتیم او دلایلی را مطرح خواهد کرد که ما را به این اشتباه بیندازد که ما خود به این فرد تهمت زده ایم.
هدف این افراد این است که مشکل را بسیار ناچیز و پیش پا افتاده جلوه کند.آنها دوست دارند باورشان شود که مشکل خاصی ندارند که به دنبال درمان باشند. و مشکل خود به خود حل خواهد شد.
مثال اگر به کسی بگوییم که معتاد هستی و شواهدی مثل تست آزمایش این را ثابت کرده می گویند خب بله درست است دیشب با دوستانم جمع بودیم تعارف کردند چند پُک زدیم اما من مشکلی ندارم. زیاد بزرگش کرده اند.اگر دیگر پیش دوستانم نروم مصرف نمی کنم و مسئله حل خواهد شد.
بسیاری از کسانی که به کوچک شماری روی می آورند، در خانواده هایی بزرگ شدده اند که مشکلات سخت و رفتارهای مخرب و اختلال زای جدی، برایشان عادی جلوه می کند.
ترنس گورسکی در این رابطه مثال های زیر را عنوان می کند:
داستان کمی حامله
زن جوانی به دکتر مراجعه کرد و گفت که صبح ها احساس ناراحتی می کند. بعد از چند آزمایش، دکتر به او گفت که در دومین ماه حاملگی قرار دارد. زن رو به دکتر کرد و گفت : "خدا را شكر خيلی بد نيست، من فقط کمی حامله ام، خوب پس جای نگرانی نيست ."
داستانی ديگر: زخم ساده
مردی مشغول حفاظت از پلی بود. دو راهزن به او نزدیک شدند تا از پل عبور کنند. مرد از عبورآنها جلوگیری کرد و آنان هم به او حمله ور شدند. بازوی چپ او را بریدند و از او خواستند تسلیم شود. او قبول نکرد و گفت:“ چیزی نیست یک زخم ساده است” و به نبرد ادامه داد. آنها پای چپ او را قطع کردند و باز از او خواستند که تسلیم شود. او باز هم از تسلیم سرباز زد و گفت:“ چیزی نیسدت، زخم ساده ای است.” و لنگان لنگان شمشیر را در آن دست دیگر گرفت و به نبرد ادامه داد. آنها نیز پای دیگرش را قطع کردند و برای سومین بار از او خواستند که تسلیم شود؛ مرد نگهبان نیز باز هم از تسلیم شدن خودداری کرد و گفت:“ چیزی نیست، زخم ساده ای است.”. افتان و خیزان بر روی دمچه پاهای سابقش، شمشیر را در دست باقیمانده اش چرخاند و به نبرد ادامه داد. سرانجام آنان دست باقیمانده ی او را بریدند و سوار شدند و از کنار مرد بی دست و پا گذشتند تا از پل عبور کنند. وقتی از کنار او می گذشتند، فریاد زد که "برای شكست دادن من بيشتر از چهار زخم ساده الزم است، فرار نكنيد بزدلها. برگرديد و مردانه با من بجنگيد.”.
در اين الگو نيز واکنشهايی که درمانگر آنها را تجربه می کند اين است:
- مجبور کردن مراجع به درک وخامت مشکل
- خسته شدن از مجاب کردن مراجع مبنی براینکه مشکل حاد است و نباید ساده از کنار آن گذشت.
قطعا برای هر کسی راحت تر این است که با نشان دادن شواهد متقن و گاه با جنگ و مقابله به فرد مراجع مشکل را بازگو کند. مثلا بگوید: چرا متوجه نیستی چه بلایی سر خودت آورده ای؟ ببین پای چشمهایت گود شده؟ ببین پدر و مادرت به خاطر تو پیر شدده اند؟
ببین بچه هایت از دیدن تو خجالت میکشن؟و..... اما متوجه نیستیم که با گفتن این جملات فرد مراجع را بیشدتر در حالت دفاعی انکار فرو میبریم.
در این حالت او دست به استفاده از الگوی کوچک شماری می زند و صرفا برای اینکه غائله را بخواباند مشکل را می پدذیرد اما با آوردن دلایل متعدد مشکل را ناچیز جلوه میدهد تا جایی که درمانگر را خسته کند و بعد تصمیمات نادرست بگیرد به خیال اینکه بهترین کمدک را به مراجع نموده است.
برای مشاوره کمپ ترک اعتیاد و درمان اعتیاد به هرگونه مواد مخدر با ما در ارتباط باشید.متخصصین و مشاورین ما به صورت 24 ساعته پاسخگوی شما هستند.
09122578796 - 09122498908
02144361015 - 02144998082 - 02165468450
من ! اصلا ...
در این نوع الگو افراد حتی در صورت شواهد روشن و آشکار باز هم می گویند مشکلی وجود ندارد. مثل فرد معتادی که در جیب هایش مواد پیدا کرده اند یا در هنگام مصرف او را دیده اند ولی باز به صراحت می گوید من معتاد نیستم.یا حتی در صورت پذیرش می گویند درست است؛ اما من مشکلی با این قضیه ندارم.
در این حالت اگر درمانگر مشکل را مطرح کند فرد احساس می کند به او توهین شده یا در کارش دخالت کرده اند.
هدف انکار مطلق آن است که شخص، خود و دیگران را متقاعد کند که مشکلی ندارد. انکار مطلق تقریبا همیشه همراه با الگوهای انکاری دیگری از قبیل توجیه یا مقصرجویی است( مثال، مشکلی ندارم چون ...، یا چون .... پس دیگری مقصر است)
واکنشهای غريزی درمانگر در اين الگو:
معمولا درمانگران در این الگو یا احساس ناامنی می کنند یا دچار خشم می شوند. احساس ناامنی به این خاطر است که مراجع چنان مشکل و مسئله موجود را انکار می کند و با قاطعیت و آوردن دلیل آن را رد می کنند و چون مراجعان در این مواقع ، شهامت کاذب را به دست می آورند که درمانگر به خود شک می کند که آیا واقعا مراجع چنین مشکلی را دارد یا نه ؟
از طرف ديگر وقتی درمانگر از راه های مختلفی برای بيرون آوردن فرد از انكار استفاده می کند و مراجع باز همچنان بر سر حرف خود می ماند دچار خشم می شود.
نشانه های غير کلامی: افرادی که در انکار مطلق به سر می برند ممکن است خیلی اهل مجادله، زورگو، متجاوز و جبهه گير شدند در حقیقت مراجع برای اینکه ثابت کند حرف او درست است و هیچ مشکلی وجود ندارد از این روش ها استفاده می کند.
نمونه ای از انکار مطلق:
درمانگر: گويا در جيب شما مواد پيدا شده است. آيا حقيقت دارد؟
مراجع:چه کسی گفته؟ اصلا چنين چيزی وجود نداشته، درمانگر:خب. پس ظاهرا اشتباهی رخ داده.چون پدر شما و همچنين همسرتان چند بار اين موضوع را ديده اند.
مراجع: خب درست است.اما من توضيح دادم که آن مواد متعلق به من نبوده و يكی از دوستانم بخاطر دشمنی با من آن را در جيب من گذاشته است.من چيزی مصرف نمي كنم...
فرد موردنظر به رغم شواهد روشن مبنی بر وجود مشکل، اصرار دارد که هیچ جای کارش اشکال ندارد. چنین افرادی تمرکز خود را به سرهم کردن فهرست بلندی از دلیل وجود مشکل معطوف میکنند.
در اینگونه مواقع درمانگر میتواند بگوید:
آيا هرگز از خود پرسيده ای که چرا همه میگويند که تو مشكل داری، در حالی که خودت میدانـی کـه نداری؟ وقتی چنين سؤالهايی را از خود میپرسی، معمولا جواب خودت چيست؟
ترنس گورسكی می گويد:
یکی از کلیدهای قطع انکار مطلق این است که بدانیم شخص استفاده کننده، کشمکش درونی دارد. یک بخش درونی این نوع آدم ها میگوید:من مشکلی ندارم . در حالی که بخش دیگری میگوید: چرا، تو مشکل داری ، این نزاع درونی را ناهم خوانی فكری نامیده اند. افرادی که از انکار مطلق استفاده میکنند به خشم و عصبانیت نیز گرایش دارند؛ زیرا درمان گر، آنان را به فکر و صحبت درباره مشکلی دردناک واداشته است که خود آنرا غیرقابل تحمل می پندارند. سیاست آنان این است که با قبولاندن دروغ بزرگ « پای درمانگر را به اصل مشکل بکشانند – دروغ بزرگشان این است که با وجود شواهد روشن مبنی بـر وجود مشكل، من مشكلی ندارم!.
افرادی که از انکار مطلق استفاده میکنند، با دعوا و جنگ طلبی درمانگر را سرکار میگذارند. در واقع، پیام ناگفته شان این است: “من مشكلی ندارم. تو چه طور جرأت میکنی که بگويی مشكل دارم. حالا اين تويی که بايد به من ثابت کنی کـه مشكل دارم.”
اگر درمانگر این مبارزه را بپذیرد، مراجع به راحتی به سراغ الگوی پرهیز برمی گردد و دعوا را با تکنیکی به نام داد و بیداد آغاز می کند. یا اینکه میتواند درمانگر را وارد بازی »اگه گفتی مشکل من چیه؟« کند. سپس در صورت جواب اشتباه از سوی درمان گر میتواند بگوید » اشکالی نداره« و بعد از آن هم سراغ حرفهایی غیر از مشکل اصلی برود و نتیجه آنکده؛ وقتی م راجدع بده دلیدل کدار نکردن روی موضوع، نتواند کاری از پیش ببرد، درمانگر را به بهانه کار کردن روی موضوع غلط ، مقصر میداند.
باورهاي غلط: اولین باور غلط در الگوی انکار مطلق این است: » اگر بتوانم خودم و ديگران را متقاعد کنم کـه مشـكلی نـدارم، مسئله حل خواهد شد.«. این باورغلط است زیرا چه مددجو بپذیرد و چه نپذیرد که این یک مشکل است یا نه، به هر حدال مشدکلی وجود دارد. مثلا اگر پای من بشکند و من خود را قانع کنم که مشکلی وجود ندارد، باز هم مشکل راه رفتن خواهم داشت.
مثال: پشت کردن به قطار
روزی مردی روی ریل های خط آهن نشسته بود. نگاهی به امتداد خط آهن کرد و از دور قطار سریع السیر را دید که مستقیم به سوی او می آید. پس او میدانست که مشکلی در پیش دارد و باید آن را حل کند. چرخید، پشتش را به طرف قطار برگرداند و به خطوط خالی ریل مقابل خود و در جهت مخالف حرکت قطار نگاه کرد، نفس راحتی کشید و با خود گفت: مشكل حل شد. حالا ديگر قطاری از روبرو نمی آید.
برای مشاوره کمپ ترک اعتیاد و درمان اعتیاد به هرگونه مواد مخدر با ما در ارتباط باشید.متخصصین و مشاورین ما به صورت 24 ساعته پاسخگوی شما هستند.
09122578796 - 09122498908
02144361015 - 02144998082 - 02165468450
راهنمای کمپ ترک اعتیاد در مورد الگوهای انکار را بررسی میکنیم...
درباره همه چيز به جز همين مشكل حرف میزنم!
محتوای فکری حالت پرهیز این است که من درباره هر چیزی صحبت میکنم به جز مشکل اصلی. افراد دچار حالت پرهیز، از پاسخ مستقیم به پرسش ها دوری جسته و به حرفهای سرگرم کننده و نامربوط می پردازند. الگوی پرهیز صورت های متنوعی دارد:
-پرهيز از طريق سكوت کامل : این شگرد برای آن است که مشکل واقعی اصلا موضوع گفتگو قرار نگیرد. بیمار هرگز داوطلب دادن هیچ اطلاعاتی نیست و اگر از او خواسته شود، خیلی کم و یا اصلا هیچ اطلاعاتی نمیدهد. به درمانگر توصیه میشود به نحوی از مددجو اطلاعات بکشد. البته همین کار هم بهانه ای به مددجو میدهد تا مقاومت کرده و بگوید که درمانگردر مسائل شخصی که ربطی به کار ندارد فضولی میکند.
- پرهيز از طريق گمراه سازي : به میان آوردن چیزهای سرگرم کننده ای که ارتباطی به مشکل اصلی ندارند، به منظور سرگردانی درمانگر و گرفتار کردن او در امور نامربوط و جالب توجه.
- پرهيز از طريق شلوغ کاری و داد و بيداد : ایجاد درگیری و دعوا با درمانگر تا توجه را از مشکل اصلی به سوی درگیری بکشاند. مددجویان میتوانند توجه را از مشکل اصلی به سوی درگیری بکشانند. مددجویان میتوانند از طریق دعوا از توجه به مشکل اصلی احتراز کنند. همچنین ممکن است خشم و تندخویی درمانگر را بهانه ای برای ترک جلسه مشاوره قرار دهند.
- پرهيز از طريق لال بازی : با متقاعد ساختن درمانگر مبنی بر اینکه اصلا وقتی آن حالت پیش می آید چیزی متوجه نمیشود، پیوسته از درمانگر میخواهد که مسائل را توضیح دهد و باز هم عمدا ً وانمود می کند که اصلا چیزی از آن نمی فهمد .
اولين قدم در ارتباط با اين الگو ، شناسايی الگوی پرهيز است.
واکنشهای غريزی: پرهیز موجب ایجاد واکنشهای زیر در اکثر درمانگران میشود:
1 )جلب شدن توجه درمانگر به حرفهای مددجو به دلیل آنکه مدجویان درباره چیزهای جالب و سردرگم کننده ای حرف میزنند؛
2 )احساس عدم موفقیت به دلیل آنکه مددجویان دستورکار جلسه را برهم زده و فرصتی برای پرداختن به اصل بحث نمی ماند؛
3 )احساس خشم و عصبانیت به دلیل آنکه مددجو اول قول میدهد که توجهش به موضوع اصلی باشد ولی بعدا دوباره از موضوع پرت می شود.
شاخص های غير کلامی: مددجویانی که از روش پرهیز استفاده می کنند، هر چه به گفتارهای خارج از موضوع بیشتر ادامه دهند، علاقه بیشتری پیدا کرده و از لحاظ هیجانی بیشتر انگیخته می شوند. اما هنگام صحبت درباره مسائل اصلی، خود را آزرده خاطر یا بی علاقه نشان داده و تلاش می کنند که موضوع اصلی جلسه را اگر بتوانند تغییر دهند.
شناسايی باورهای غلط: باور اشتباهی که رفتار پرهیز را در آنان برمی انگیزاند عبارت است از اینکه: اگر از فکر و صحبت درباره مشکل خودداری کنم، مشکل برطرف خواهد شد.
آشكارسازی الگوی پرهيز
در مواجه با انکار فرد وقتی می بینید که فرد بیشتر به حاشیه می پردازد و حاضر نیست مشکل اصلی خود را مطرح کند باید به او بگویید: با اين چيزهايی که من میشنوم، گويا شما با صحبت درباره چيزهايی ديگر، میخواهيد از مسئله اصلی اجتناب کنيد؛ درست است؟ در اينجا فرد مراجع ناچار می شود درباره سؤال شما تامل کرده و جواب بدهد.
در این حالت ممکن است او حرف شما را رد کند که باید در این مواقع از او معذرت خواهی کنید و بگویید: معذرت میخواهم، فكر می کردم می خواهيد با تغيير موضوع از پاسخ به سؤال من خودداری کنيد. احساس میکنم اشتباه کرده ام، اجازه بفرماييد دوباره از شما سؤال کنم؟
البته نباید زیاد خوش بین باشید چون ممکن است مجددا مطلب دیگری را بازگو کند و دوباره شما را گمراه سازد.بهتر است در این مواقع دوباره همان سؤال را تکرار کنید. و اگر دوباره تکرار شد به او بگویید: “معذرت میخواهم، من گمان کردم که میخواهید با تغییر موضوع از پاسخ به سؤال من خودداری کنید، شاید اشتباه کرده ام، آیا امکان دارد بگویید منظورتان از گفتن آن حرفها چه بود؟”.
در این هنگام او متوجه حرف هایش شده و میتواند با مشاهده رفتارش توضیحی درباره حرفهایش بدهد.در حقیقت شما از الگوی روش خود نظارتی استفاده می کنید.که میتواند یک روش متوقف سازی انکار باشد.
معمولا باید توجه کنیم افرادی که از این الگو استفاده می کنند تصور می کنند اگر درباره مشکل اصلی خود صحبت نکنند خود به خود مشکلشان حل می شود.
ترنس گورسکی در کتاب مدیریت انکار این مثال را مطرح کرده است: زمانی یک نجار دچار حادثه با اره برقی شد؛ او رگ مچ دست خود را بریده بود، او خود را قانع کرده بود که اگر درباره خونریزی که تا سرحد مرگ می رفت فکر نکند، مشکل رگ قطع شده اش بر طرف میشود.
برای مشاوره کمپ ترک اعتیاد و درمان اعتیاد به هرگونه مواد مخدر با ما در ارتباط باشید.متخصصین و مشاورین ما به صورت 24 ساعته پاسخگوی شما هستند.
09122578796 - 09122498908
02144361015 - 02144998082 - 02165468450
در این بخش از مقالات کمپ ترک اعتیاد در مور الگوهای انکار صحبت می شود.منظور از الگوهای انکار همان احساسات, طرز فکر و اعمال و رفتارهایی است که به صورت ناخودآگاه و گاه آگاهانه برای فرار از درد ناشی از شناخت مشکل و پذیرفتن مسئولیت و یافتن راه حلی برای خروج از مشکل انجام میدهیم.(همان 5 سوال اساسی)
اگر کمی دقیق تر و موشکافانه تر به خود یا دیگران نگاه کنیم یک سری رفتارهای تکراری می بینیم که معمولا در مواقعی که می خواهیم مشکلی را نادیده بگیریم و یا از آن فرار کنیم انجام می دهیم.
به عنوان مثال وقتی به کسی می گوییم تو معتاد هستی سریعا سیستم انکار با یکی از الگوهای تکراری روشن می شود.
دوازده الگوی انکار وجود دارد که به طور متداول مورد استفاده قرار میگیرند. برای یادسپاری آسانتر و کار با آنها ،این تعداد الگو را به دو گروه تقسیم میکنیم: پنج الگوی بزرگتر و هفت الگوی کوچکتر، در این بخش ، ما همه الگوهای انکار را به اختصار مرور میکنیم تا شما را با نحوه ی پیدایش آن و همه ی راههای کلی مدیریت موثر آن آشنا سازیم. همچنین به شما نشان خواهیم داد که چگونه الگوهای انکار میتوانند به هم پیوسته و استراتژیهای پیچیده تر انکار را بیافرینند. مددجویان برای برهم زدن تعادل درمانگر، همین استراتژیها را به کار میگیرند. در ادامه، هر یک از این الگوها را مورد بررسی دقیق قرار داده و سرمشق های مشخصی از نحوه ی استفاده از مشاوره مدیریت انکار (DMC ) برای مقابله ی مستقیم با پنج الگوی بزرگتر انكار را ارائه میدهيم. بر اساس تجربه، اینها بیشتر مورد استفاده مددجویان قرار میگیرند. یعنی این پنج مورد الگوهایی هستند که در بیشترین موارد با آن سر و کار خواهید داشت. پنج الگوی بزرگتر عبارتند از: پرهيز، انكار مطلق، کوچک شماري، توجيه و مقصر جويی. اجازه بدهید هر یک از اینها را دقیقتر بررسی کنیم.
پنـج الگوی بـزرگ انكـار
1 -پرهيز: درباره همه چيز حرف میزنم به جز درباره مشكل واقعی. کاری با این نداشته باش! هر طور شده از آن حذر کن!
به آن فکر نکن؛ درباره آن حرف نزن؛ به چیزهای دیگر مشغول باش تا بهتر شوی.”.
2 -انكار مطلق: من ! اصلا به آن بی اعتنا باش، منکر وجودش باش، خود به خود تمام میشود.
3 -کوچك شماری: اين قدر هم فكر میکنی بد نيست . :“ زیاد بزرگش نکن! مردم دیگر زیادی آنرا بد جلوه میدهند، ولی واقعا" چنین نیست.”.
4 -توجيه : دليل درست و حسابی دارم . :“. نمیتواند واقعا" برایم ضرری داشته باشد؛ خوب، پس بیخیال! ”.
5 -مقصر جويی : تقصير از من نيست . “ مقابله با مشکلاتی که دیگری به بار آورده، وظیفه من نیست؛ من که مسئول آن نیستم،
باید کسی را که به این امور می پردازد پیدا کرد.”
در مقالات بعدی در مورد هر کدام از الگوهای انکار به طور مفصل صحبت خواهیم کرد راهنمای کمپ ترک اعتیاد شما را به مطالعه مقالات بعدی دعوت می نماید...
آدرس : انتهای باکری شمال، تقاطع سیمون بولیوار و باکری ،جاده انحرافی سمت راست ،کوچه باغ مهران ،جنب رودخانه ،آخرین باغ پلاک 33
تلفن : 02144361015 - 02144361016
همراه : 09122578796 (آقای تقی پور)
09122498908 (آقای حسینی)
ایمیل : info[@]omidedarman[.]com
آدرس : اتوبان همت ، اردستانی جنوب ، داروپخش ، فروردین سوم ، نبش ششم
تلفن :02144998083 - 02144998082
همراه : 09122578796 (آقای تقی پور)
09122498908 (آقای حسینی)
ایمیل : info[@]omidedarman[.]com
آدرس : شهریار ، میدان نماز ، فردوسیه ، بلوار امام خمینی ، نرسیده به کلانتری ، مرکز ترک اعتیاد آوای بهبودی
تلفن : 02165468450 - 02165468470
همراه : 09122578796 (آقای تقی پور)
09122498908 ( آقای حسینی)
ایمیل : info[@]omidedarman[.]com