"این قدرها هم بد نیست"
در این الگو افراد معتقدند که "خب مشکلی وجود دارد ولی خیلی هم مشکل بزرگی نیست.دیگران آنرا بزرگ کرده اند".
مزیت این الگو این است که افراد تا حدودی مشکل را پذیرفته اند. تنها بر سر وخامت آن چانه میزنند و معتقدند که این مشکل زیاد بزرگ نیست و میتوان از آن چشم پوشی کرد.
معمولا افرادی که از این الگو استفاده می کنند افرادی پرحرف و چرب زبان بوده که از قدرت قانع کنندگی خوبی برخوردارند ، به حدی که درمانگر شک می کند که آیا اینگونه صحبت کردن با این افراد درست است یا نه؟ و آیا مشکل آنها حاد است یا خیر.
در این حالت اگر از مراجع بخواهیم که برای مشکلش دلیل قانع کننده ای بیاورد دچار بزرگترین اشتباه شده ایم. چون چنانکه گفتیم او دلایلی را مطرح خواهد کرد که ما را به این اشتباه بیندازد که ما خود به این فرد تهمت زده ایم.
هدف این افراد این است که مشکل را بسیار ناچیز و پیش پا افتاده جلوه کند.آنها دوست دارند باورشان شود که مشکل خاصی ندارند که به دنبال درمان باشند. و مشکل خود به خود حل خواهد شد.
مثال اگر به کسی بگوییم که معتاد هستی و شواهدی مثل تست آزمایش این را ثابت کرده می گویند خب بله درست است دیشب با دوستانم جمع بودیم تعارف کردند چند پُک زدیم اما من مشکلی ندارم. زیاد بزرگش کرده اند.اگر دیگر پیش دوستانم نروم مصرف نمی کنم و مسئله حل خواهد شد.
بسیاری از کسانی که به کوچک شماری روی می آورند، در خانواده هایی بزرگ شدده اند که مشکلات سخت و رفتارهای مخرب و اختلال زای جدی، برایشان عادی جلوه می کند.
ترنس گورسکی در این رابطه مثال های زیر را عنوان می کند:
داستان کمی حامله
زن جوانی به دکتر مراجعه کرد و گفت که صبح ها احساس ناراحتی می کند. بعد از چند آزمایش، دکتر به او گفت که در دومین ماه حاملگی قرار دارد. زن رو به دکتر کرد و گفت : "خدا را شكر خيلی بد نيست، من فقط کمی حامله ام، خوب پس جای نگرانی نيست ."
داستانی ديگر: زخم ساده
مردی مشغول حفاظت از پلی بود. دو راهزن به او نزدیک شدند تا از پل عبور کنند. مرد از عبورآنها جلوگیری کرد و آنان هم به او حمله ور شدند. بازوی چپ او را بریدند و از او خواستند تسلیم شود. او قبول نکرد و گفت:“ چیزی نیست یک زخم ساده است” و به نبرد ادامه داد. آنها پای چپ او را قطع کردند و باز از او خواستند که تسلیم شود. او باز هم از تسلیم سرباز زد و گفت:“ چیزی نیسدت، زخم ساده ای است.” و لنگان لنگان شمشیر را در آن دست دیگر گرفت و به نبرد ادامه داد. آنها نیز پای دیگرش را قطع کردند و برای سومین بار از او خواستند که تسلیم شود؛ مرد نگهبان نیز باز هم از تسلیم شدن خودداری کرد و گفت:“ چیزی نیست، زخم ساده ای است.”. افتان و خیزان بر روی دمچه پاهای سابقش، شمشیر را در دست باقیمانده اش چرخاند و به نبرد ادامه داد. سرانجام آنان دست باقیمانده ی او را بریدند و سوار شدند و از کنار مرد بی دست و پا گذشتند تا از پل عبور کنند. وقتی از کنار او می گذشتند، فریاد زد که "برای شكست دادن من بيشتر از چهار زخم ساده الزم است، فرار نكنيد بزدلها. برگرديد و مردانه با من بجنگيد.”.
در اين الگو نيز واکنشهايی که درمانگر آنها را تجربه می کند اين است:
- مجبور کردن مراجع به درک وخامت مشکل
- خسته شدن از مجاب کردن مراجع مبنی براینکه مشکل حاد است و نباید ساده از کنار آن گذشت.
قطعا برای هر کسی راحت تر این است که با نشان دادن شواهد متقن و گاه با جنگ و مقابله به فرد مراجع مشکل را بازگو کند. مثلا بگوید: چرا متوجه نیستی چه بلایی سر خودت آورده ای؟ ببین پای چشمهایت گود شده؟ ببین پدر و مادرت به خاطر تو پیر شدده اند؟
ببین بچه هایت از دیدن تو خجالت میکشن؟و..... اما متوجه نیستیم که با گفتن این جملات فرد مراجع را بیشدتر در حالت دفاعی انکار فرو میبریم.
در این حالت او دست به استفاده از الگوی کوچک شماری می زند و صرفا برای اینکه غائله را بخواباند مشکل را می پدذیرد اما با آوردن دلایل متعدد مشکل را ناچیز جلوه میدهد تا جایی که درمانگر را خسته کند و بعد تصمیمات نادرست بگیرد به خیال اینکه بهترین کمدک را به مراجع نموده است.
برای مشاوره کمپ ترک اعتیاد و درمان اعتیاد به هرگونه مواد مخدر با ما در ارتباط باشید.متخصصین و مشاورین ما به صورت 24 ساعته پاسخگوی شما هستند.
09122578796 - 09122498908
02144361015 - 02144998082 - 02165468450