به وب سایت گروه درمان اعتیاد امید خوش آمدید | کمپ ترک اعتیاد |

  • 09122498908
  • 09122578796

" دليل قابل قبول دارم"
در این الگو هم افراد فکر می کنند که بابت مشکلی که عنوان میکنند دلیل قانع کننده ای دارند. مثال برای اعتیاد خود دلایلی همچون وضع خراب جامعه ، دوستان ناباب ، وجود ساقی سر خیابان ، رودربایستی با دوستان و اقوام ، غرغر کردن های همسر و خانواده و هزاران دلایل دیگر که گاهاً درست است ، می آورند. در این حالت از درمانگر توقع دارند به جای توجه به حل مشکل، متوجه دلیل مشکل شود. این افراد فکر می کنند که دلایلشان چنان منطقی است که خود به خود مشکل را توجیه میکند و اگر آن دلیل درست شوند مشکل هم برطرف خواهد شد. این افراد معمولا ظاهری موجه و منطقی دارند و بیشتر اهل استدلال و قانع کردن دیگران با توجه به دلیل موجود هستند. آنها معمولا به این دلیل از این الگو استفاده میکنند که از عواقب ناگوار مشکل خود رهایی یابند. باید توجه داشت این افراد چندان غرق در توجیه مشکل خود می شوند که مجددا به الگوی پرهیز برمی گردند. )در رابطه با هر مسئله ای صحبت می کنند بجز مشکل اصلی(چون احساس می کنند دلیل به اندازه کافی قابل قبول است.
در اين الگو هم درمانگران بايد متوجه امور زير باشند:

- کنجکاوی بیش از حد برای دلیل مراجعین

- تمایل زیاد به کشف احساسات مراجع

- علاقه به مشاجره با مراجع برای اثبات حرف خود

برای مشاوره کمپ ترک اعتیاد با ما در ارتباط باشید :09122578796

منتشرشده در مقالات

"این قدرها هم بد نیست"
در این الگو افراد معتقدند که "خب مشکلی وجود دارد ولی خیلی هم مشکل بزرگی نیست.دیگران آنرا بزرگ کرده اند".
مزیت این الگو این است که افراد تا حدودی مشکل را پذیرفته اند. تنها بر سر وخامت آن چانه میزنند و معتقدند که این مشکل زیاد بزرگ نیست و میتوان از آن چشم پوشی کرد.
معمولا افرادی که از این الگو استفاده می کنند افرادی پرحرف و چرب زبان بوده که از قدرت قانع کنندگی خوبی برخوردارند ، به حدی  که درمانگر شک می کند که آیا اینگونه صحبت کردن با این افراد درست است یا نه؟ و آیا مشکل آنها حاد است یا خیر.
در این حالت اگر از مراجع بخواهیم که برای مشکلش دلیل قانع کننده ای بیاورد دچار بزرگترین اشتباه شده ایم. چون چنانکه گفتیم او دلایلی را مطرح خواهد کرد که ما را به این اشتباه بیندازد که ما خود به این فرد تهمت زده ایم.
هدف این افراد این است که مشکل را بسیار ناچیز و پیش پا افتاده جلوه کند.آنها دوست دارند باورشان شود که مشکل خاصی ندارند که به دنبال درمان باشند. و مشکل خود به خود حل خواهد شد.
مثال اگر به کسی بگوییم که معتاد هستی و شواهدی مثل تست آزمایش این را ثابت کرده می گویند خب بله درست است دیشب با دوستانم جمع بودیم تعارف کردند چند پُک زدیم اما من مشکلی ندارم. زیاد بزرگش کرده اند.اگر دیگر پیش دوستانم نروم مصرف نمی کنم و مسئله حل خواهد شد.
بسیاری از کسانی که به کوچک شماری روی می آورند، در خانواده هایی بزرگ شدده اند که مشکلات سخت و رفتارهای مخرب و اختلال زای جدی، برایشان عادی جلوه می کند.
ترنس گورسکی در این رابطه مثال های زیر را عنوان می کند:
داستان کمی حامله
زن جوانی به دکتر مراجعه کرد و گفت که صبح ها احساس ناراحتی می کند. بعد از چند آزمایش، دکتر به او گفت که در دومین ماه حاملگی قرار دارد. زن رو به دکتر کرد و گفت : "خدا را شكر خيلی بد نيست، من فقط کمی حامله ام، خوب پس جای نگرانی نيست ."
داستانی ديگر: زخم ساده
مردی مشغول حفاظت از پلی بود. دو راهزن به او نزدیک شدند تا از پل عبور کنند. مرد از عبورآنها جلوگیری کرد و آنان هم به او حمله ور شدند. بازوی چپ او را بریدند و از او خواستند تسلیم شود. او قبول نکرد و گفت:“ چیزی نیست یک زخم ساده است” و به نبرد ادامه داد. آنها پای چپ او را قطع کردند و باز از او خواستند که تسلیم شود. او باز هم از تسلیم سرباز زد و گفت:“ چیزی نیسدت، زخم ساده ای است.” و لنگان لنگان شمشیر را در آن دست دیگر گرفت و به نبرد ادامه داد. آنها نیز پای دیگرش را قطع کردند و برای سومین بار از او خواستند که تسلیم شود؛ مرد نگهبان نیز باز هم از تسلیم شدن خودداری کرد و گفت:“ چیزی نیست، زخم ساده ای است.”. افتان و خیزان بر روی دمچه پاهای سابقش، شمشیر را در دست باقیمانده اش چرخاند و به نبرد ادامه داد. سرانجام آنان دست باقیمانده ی او را بریدند و سوار شدند و از کنار مرد بی دست و پا گذشتند تا از پل عبور کنند. وقتی از کنار او می گذشتند، فریاد زد که  "برای شكست دادن من بيشتر از چهار زخم ساده الزم است، فرار نكنيد بزدلها. برگرديد و مردانه با من بجنگيد.”.
در اين الگو نيز واکنشهايی که درمانگر آنها را تجربه می کند اين است:
-  مجبور کردن مراجع به درک وخامت مشکل
-  خسته شدن از مجاب کردن مراجع مبنی براینکه مشکل حاد است و نباید ساده از کنار آن گذشت.
قطعا برای هر کسی راحت تر این است که با نشان دادن شواهد متقن و گاه با جنگ و مقابله به فرد مراجع مشکل را بازگو کند. مثلا بگوید: چرا متوجه نیستی چه بلایی سر خودت آورده ای؟ ببین پای چشمهایت گود شده؟ ببین پدر و مادرت به خاطر تو پیر شدده اند؟
ببین بچه هایت از دیدن تو خجالت میکشن؟و..... اما متوجه نیستیم که با گفتن این جملات فرد مراجع را بیشدتر در حالت دفاعی انکار فرو میبریم.
در این حالت او دست به استفاده از الگوی کوچک شماری می زند و صرفا برای اینکه غائله را بخواباند مشکل را می پدذیرد اما با آوردن دلایل متعدد مشکل را ناچیز جلوه میدهد تا جایی که درمانگر را خسته کند و بعد تصمیمات نادرست بگیرد به خیال اینکه بهترین کمدک را به مراجع نموده است.

 

برای مشاوره کمپ ترک اعتیاد و درمان اعتیاد به هرگونه مواد مخدر با ما در ارتباط باشید.متخصصین و مشاورین ما به صورت 24 ساعته پاسخگوی شما هستند.

09122578796 - 09122498908
02144361015 - 02144998082 - 02165468450

 

منتشرشده در مقالات

من ! اصلا ...
در این نوع الگو افراد حتی در صورت شواهد روشن و آشکار باز هم می گویند مشکلی وجود ندارد. مثل فرد معتادی که در جیب هایش مواد پیدا کرده اند یا در هنگام مصرف او را دیده اند ولی باز به صراحت می گوید من معتاد نیستم.یا حتی در صورت پذیرش می گویند درست است؛ اما من مشکلی با این قضیه ندارم.
در این حالت اگر درمانگر مشکل را مطرح کند فرد احساس می کند به او توهین شده یا در کارش دخالت کرده اند.
هدف انکار مطلق آن است که شخص، خود و دیگران را متقاعد کند که مشکلی ندارد. انکار مطلق تقریبا همیشه همراه با الگوهای انکاری دیگری از قبیل توجیه یا مقصرجویی است( مثال، مشکلی ندارم چون ...، یا چون .... پس دیگری مقصر است)
واکنشهای غريزی درمانگر در اين الگو:
معمولا درمانگران در این الگو یا احساس ناامنی می کنند یا دچار خشم می شوند. احساس ناامنی به این خاطر است که مراجع چنان مشکل و مسئله موجود را انکار می کند و با قاطعیت و آوردن دلیل آن را رد می کنند و چون مراجعان در این مواقع ، شهامت کاذب را به دست می آورند که درمانگر به خود شک می کند که آیا واقعا مراجع چنین مشکلی را دارد یا نه ؟
از طرف ديگر وقتی درمانگر از راه های مختلفی برای بيرون آوردن فرد از انكار استفاده می کند و مراجع باز همچنان بر سر حرف خود می ماند دچار خشم می شود.
نشانه های غير کلامی: افرادی که در انکار مطلق به سر می برند ممکن است خیلی اهل مجادله، زورگو، متجاوز و جبهه گير شدند در حقیقت مراجع برای اینکه ثابت کند حرف او درست است و هیچ مشکلی وجود ندارد از این روش ها استفاده می کند.
نمونه ای از انکار مطلق:
درمانگر: گويا در جيب شما مواد پيدا شده است. آيا حقيقت دارد؟
مراجع:چه کسی گفته؟ اصلا چنين چيزی وجود نداشته، درمانگر:خب. پس ظاهرا اشتباهی رخ داده.چون پدر شما و همچنين همسرتان چند بار اين موضوع را ديده اند.
مراجع: خب درست است.اما من توضيح دادم که آن مواد متعلق به من نبوده و يكی از دوستانم بخاطر دشمنی با من آن را در جيب من گذاشته است.من چيزی مصرف نمي كنم...
فرد موردنظر به رغم شواهد روشن مبنی بر وجود مشکل، اصرار دارد که هیچ جای کارش اشکال ندارد. چنین افرادی تمرکز خود را به سرهم کردن فهرست بلندی از دلیل وجود مشکل معطوف میکنند.
در اینگونه مواقع درمانگر میتواند بگوید:
آيا هرگز از خود پرسيده ای که چرا همه میگويند که تو مشكل داری، در حالی که خودت میدانـی کـه نداری؟ وقتی چنين سؤالهايی را از خود میپرسی، معمولا جواب خودت چيست؟
ترنس گورسكی می گويد:
یکی از کلیدهای قطع انکار مطلق این است که بدانیم شخص استفاده کننده، کشمکش درونی دارد. یک بخش درونی این نوع آدم ها میگوید:من مشکلی ندارم . در حالی که بخش دیگری میگوید: چرا، تو مشکل داری ، این نزاع درونی را ناهم خوانی فكری نامیده اند. افرادی که از انکار مطلق استفاده میکنند به خشم و عصبانیت نیز گرایش دارند؛ زیرا درمان گر، آنان را به فکر و صحبت درباره مشکلی دردناک واداشته است که خود آنرا غیرقابل تحمل می پندارند. سیاست آنان این است که با قبولاندن دروغ بزرگ « پای درمانگر را به اصل مشکل بکشانند – دروغ بزرگشان این است که با وجود شواهد روشن مبنی بـر وجود مشكل، من مشكلی ندارم!.
افرادی که از انکار مطلق استفاده میکنند، با دعوا و جنگ طلبی درمانگر را سرکار میگذارند. در واقع، پیام ناگفته شان این است: “من مشكلی ندارم. تو چه طور جرأت میکنی که بگويی مشكل دارم. حالا اين تويی که بايد به من ثابت کنی کـه مشكل دارم.”
اگر درمانگر این مبارزه را بپذیرد، مراجع به راحتی به سراغ الگوی پرهیز برمی گردد و دعوا را با تکنیکی به نام داد و بیداد آغاز می کند. یا اینکه میتواند درمانگر را وارد بازی »اگه گفتی مشکل من چیه؟« کند. سپس در صورت جواب اشتباه از سوی درمان گر میتواند بگوید » اشکالی نداره« و بعد از آن هم سراغ حرفهایی غیر از مشکل اصلی برود و نتیجه آنکده؛ وقتی م راجدع بده دلیدل کدار نکردن روی موضوع، نتواند کاری از پیش ببرد، درمانگر را به بهانه کار کردن روی موضوع غلط ، مقصر میداند.
باورهاي غلط: اولین باور غلط در الگوی انکار مطلق این است: » اگر بتوانم خودم و ديگران را متقاعد کنم کـه مشـكلی نـدارم، مسئله حل خواهد شد.«. این باورغلط است زیرا چه مددجو بپذیرد و چه نپذیرد که این یک مشکل است یا نه، به هر حدال مشدکلی وجود دارد. مثلا اگر پای من بشکند و من خود را قانع کنم که مشکلی وجود ندارد، باز هم مشکل راه رفتن خواهم داشت.
مثال: پشت کردن به قطار
روزی مردی روی ریل های خط آهن نشسته بود. نگاهی به امتداد خط آهن کرد و از دور قطار سریع السیر را دید که مستقیم به سوی او می آید. پس او میدانست که مشکلی در پیش دارد و باید آن را حل کند. چرخید، پشتش را به طرف قطار برگرداند و به خطوط خالی ریل مقابل خود و در جهت مخالف حرکت قطار نگاه کرد، نفس راحتی کشید و با خود گفت: مشكل حل شد. حالا ديگر قطاری از روبرو نمی آید.

برای مشاوره کمپ ترک اعتیاد و درمان اعتیاد به هرگونه مواد مخدر با ما در ارتباط باشید.متخصصین و مشاورین ما به صورت 24 ساعته پاسخگوی شما هستند.

09122578796 - 09122498908
02144361015 - 02144998082 - 02165468450

 

منتشرشده در مقالات

در این بخش از مقالات کمپ ترک اعتیاد در مور الگوهای انکار صحبت می شود.منظور از الگوهای انکار همان احساسات, طرز فکر و اعمال و رفتارهایی است که به صورت ناخودآگاه و گاه آگاهانه برای فرار از درد ناشی از شناخت مشکل و پذیرفتن مسئولیت و یافتن راه حلی برای خروج از مشکل انجام میدهیم.(همان 5 سوال اساسی)
اگر کمی دقیق تر و موشکافانه تر به خود یا دیگران نگاه کنیم یک سری رفتارهای تکراری می بینیم که معمولا در مواقعی که می خواهیم مشکلی را نادیده بگیریم و یا از آن فرار کنیم انجام می دهیم.
به عنوان مثال وقتی به کسی می گوییم تو معتاد هستی سریعا سیستم انکار با یکی از الگوهای تکراری روشن می شود.
دوازده الگوی انکار وجود دارد که به طور متداول مورد استفاده قرار میگیرند. برای یادسپاری آسانتر و کار با آنها ،این تعداد الگو را به دو گروه تقسیم میکنیم: پنج الگوی بزرگتر و هفت الگوی کوچکتر، در این بخش ، ما همه الگوهای انکار را به اختصار مرور میکنیم تا شما را با نحوه ی پیدایش آن و همه ی راههای کلی مدیریت موثر آن آشنا سازیم. همچنین به شما نشان خواهیم داد که چگونه الگوهای انکار میتوانند به هم پیوسته و استراتژیهای پیچیده تر انکار را بیافرینند. مددجویان برای برهم زدن تعادل درمانگر، همین استراتژیها را به کار میگیرند. در ادامه، هر یک از این الگوها را مورد بررسی دقیق قرار داده و سرمشق های مشخصی از نحوه ی استفاده از مشاوره مدیریت انکار (DMC ) برای مقابله ی مستقیم با پنج الگوی بزرگتر انكار را ارائه میدهيم. بر اساس تجربه، اینها بیشتر مورد استفاده مددجویان قرار میگیرند. یعنی این پنج مورد الگوهایی هستند که در بیشترین موارد با آن سر و کار خواهید داشت. پنج الگوی بزرگتر عبارتند از: پرهيز، انكار مطلق، کوچک شماري، توجيه و مقصر جويی. اجازه بدهید هر یک از اینها را دقیقتر بررسی کنیم.
پنـج الگوی بـزرگ انكـار
1 -پرهيز: درباره همه چيز حرف میزنم به جز درباره مشكل واقعی. کاری با این نداشته باش! هر طور شده از آن حذر کن!
به آن فکر نکن؛ درباره آن حرف نزن؛ به چیزهای دیگر مشغول باش تا بهتر شوی.”.
2 -انكار مطلق: من ! اصلا به آن بی اعتنا باش، منکر وجودش باش، خود به خود تمام میشود.
3 -کوچك شماری: اين قدر هم فكر میکنی بد نيست . :“ زیاد بزرگش نکن! مردم دیگر زیادی آنرا بد جلوه میدهند، ولی واقعا" چنین نیست.”.
4 -توجيه : دليل درست و حسابی دارم . :“. نمیتواند واقعا" برایم ضرری داشته باشد؛ خوب، پس بیخیال! ”.
5 -مقصر جويی : تقصير از من نيست . “ مقابله با مشکلاتی که دیگری به بار آورده، وظیفه من نیست؛ من که مسئول آن نیستم،
باید کسی را که به این امور می پردازد پیدا کرد.”
در مقالات بعدی در مورد هر کدام از الگوهای انکار به طور مفصل صحبت خواهیم کرد راهنمای کمپ ترک اعتیاد شما را به مطالعه مقالات بعدی دعوت می نماید...

منتشرشده در مقالات

ما انسانها چنان در زندگی خود غرق می شویم که به روش های روزمره خود عادت می کنیم که بسیاری از ایرادات و مشکلات خود را نمی بینیم و اگر کسی به ما در این ارتباط صحبت کند سریع سیستم انکار ما فعال می شود چون پذیرفتن و درک آن برای ما دردآور است. ما به طریقی به روش و سبک و سیاق زندگی خود عادت کرده ایم و از آنجا که این نوع زندگی به ما جواب داده است حاضر به هیچ گونه تغییری نیستیم چون تغییر کردن نیاز به مسئولیت پذیری و دنبال راهکاری برای تغییر است.

باید دید چه اتفاقی افتاده است که ما برخی از مسائل و مشکلات را انکار می کنیم؟ قبل از اینکه نظریه ترنس گورسکی را در رابطه با مراتب انکار مرور کنیم انواع کلی انکار را بررسی می کنیم:

1 -انکار آشکار

2 -انکار پنهان

انکار آشکار یعنی عدم آگاهی از مشکل که معمولا به خاطر اطلاعات نادرست به وجود می آید و انکار پنهان یعنی فرد با اینکه اطلاعات درستی در رابطه با مشکل به دست می آورد سریعا به مقایسه زندگی خود و دیگران می پردازد. مثال وقتی به فردی میگویی با توجه به شواهد تو معتاد هستی. در ابتدا منکر قضیه می شود و سریعا می گوید "نه من یک معتاد نیستم" چون فکر می کند معتاد یعنی کسی که کنار خیابان می خوابد ، از زباله دانی غذا پیدا می کند و کلا مسولیت پذیر نیست. وقتی اطلاعات کاملی در خصوص ماهیت اعتیاد پیدا می کند این بار در اقدامی ناآگاهانه سریع واکنش نشان می دهد و میگوید این چه ربطی به من دارد؟ من مشکل خاصی ندارم. یعنی وارد انکار پنهان شده است. شاید بتوان اذعان داشت که بیرون آوردن افراد از انکار آشکار بسیار راحت تر از خروج از انکار پنهان است. چرا که وقتی اطالعات صحیحی در رابطه با مشکل خاص با توجه به شواهد در اختیار فرد قرار می یرد خیلی راحت تر می پذیرد چون هنوز مسئولیتی بر دوش او قرار نرفته است. اما به محض اینکه متوجه این امر شود که باید برای تغییر آماده شود سریعا وارد انکار پنهان می شود.

ترنس گورسكی براي اين مسئله مهم می گويد انسانها به 4 دليل مسائل و مشکلات خود را انكار می کنند:

1 -فقدان اطلاعات

* اطلاعات غلط دربارهی مس له و مشکل و راه بهبودی از آن

2 -حالت تدافعی آگاهانه

* آگاه بودن از اینکه چیزی غلط است و اجتناب از رویارویی با این رنج

. 3 -حالت تدافعی ناآگاهانه

* گریز و چشم پوشی از واقعیت به عنوان سپری در برابر درد و کشمکش درونی.

4 -توهم باورهای غلط و عمیقا" ریشه دار، به رغم اینکه نادرستی این باورها کاملا آشکار است.

سطح 1 -انكار به عنوان فقدان اطلاعات

بسیاری از اوقات ما اطلاعات کافی نسبت به مسئله ای نداریم. مثال وقتی به فردی می گوییم تو معتاد هستی و او سریعاً اذعان می دارد که نه. من معتاد نیستم. در اینجا باید از او پرسید تعریف تو از یک آدم معتاد چیست؟

شاید تعریف او این باشد که یک معتاد آدم بی مسئولیتی است که دائم در حال چرت است و یا کسانی که در کنار جوی آب هستند وخانواده ندارند. این فرد معتادهایی را در زندگی دیده است که اکثر اوقات مسئولیت خود و یا خانواده را قبول نمی کنند. این می تواند تعریفی از یک آدم معتاد در ذهن او باشد. ممکن است تعریف او از خودش این باشد که من شغل دارم, کارهایم را خودم انجام می دهم ،خانواده دارم و مثل آدمهای معتاد بی مسئولیت نیستم. در اینجا میبینیم که این فرد تعریف دقیقی از یک فرد معتاد ندارد. بسیاری از اوقات، به صرف اینکه کسی اطلاع دقیقی از مشکل خودنداشته باشد میگوییم فلانی دچار انکار است. و وقتی اطلاعات کاملی در ارتباط با یک فرد معتاد به او بدهیم برداشتهای غلط او تصحیح می شود. حال سؤال این است که آیا این فرد دچار حالت انکار بود؟ نه. این مددجو فقط اطلاع دقیقی از اعتیاد و مشکلات مربوط به آن نداشت. وقتی آن اطلاعات را دریافت کرد، توانست با حقیقت روبرو شود، بی آنکه لازم شود برای حفاظت در برابر رنج دانستن، دست به انکار بزند. بهتر است فرض کنیم که مددجویانی که ظاهراً دچار انکار هستند، در واقع راجع به مشکلات و مسائل مختلف اطلاع دقیقی ندارند. سطح 2 -انكار به عنوان حالت تدافعی آگاهانه در این مرتبه از انکار برخی از افراد با اینکه اطلاعات دقیقی در رابطه با یک مسئله خاص به آنها داده می شود باز هم منکر مشکل می شوند. این مورد همان انکار پنهان است. پذیرفتن یک حقیقت تلخ بسیار سخت و دردآور است و فرد برای فرار از این درد و نپذیرفتن مسئولیت بطور ناخودآگاه سیستم انکار وی فعال می شود. این فرد بلافاصله فکر می کند که خب هنوز مشکل خاصی به وجود نیامده بنابراین می توان به آن فکر نکرد. ترنس گورسکی در این مورد می گوید: "بسیاری از مددجویان بعد از دریافت اطلاعات دقیق درباره ی اعتیاد، باز هم واکنش خوبی نشان نمیدهند. من با مددجوی دیگری کار میکردم که بعد از بازداشت به خاطر رانندگی در حال مستی به ما مراجعه کرده بود. او هم منکر این بود که الکلی باشد و اطلاعات جدا" غلطی از ماهیت بیماری داشت. وقتی اطلاعات دقیقی درباره ی سوء مصرف الکل و بیماری الکلیسم به او دادم، واکنش او چنین بود: “ خب، اينها چه ربطی به من دارد؟ میخواهيد بگوييد من آدم مستی هستم؟”. این مددجو حالتی کاملا تدافعی داشت. معلوم شد آگاهانه از خود دفاع میکند تا از فکر کردن و حرف زدن درباره ی مصرف الکل، سرپیچی کند. این نکته را وقتی متوجه شدم که از او پرسیدم: “ آيا قبلاً فكر نمیکنيد که شايد با داروهای مخدر يا الكل مشكل داريد ؟”. او گفت : “ حتماً دارم، مگر دیگران ندارند؟”. سپس در این باره با من صحبت کرد که هر از چند گاهی به ذهنش میرسد که زیاد نوشیده و اگر آنرا قطع کند بهتر میشود، ولی صحبتهایش را با این جمله به پایان رساند که:“ اما مطمئن هستم که چيز مهمی نيست؛ اگر در ايست پليس،گرفتار نمیشدم اوضاع بر وفق مراد بود!”. این مددجو انکار را به عنوان یک حالت تدافعی آگاهانه یا نیمه آگاهانه تجربه میکرد. او دچار کشمکش درونی در این مورد بود که آیا مشکل مشروبخواری دارد یا نه ؟ بخشی از وجودش میگفت بله، بخش دیگری میگفت نه. او کاملا متوجه هر دو بخش این بگو مگوی درونی بود. صدای قویتر متعلق به آن بخشی بود که میگفت تو الکلی نیستی، اما خودش هشیار بود و میتوانست درباره ی آن بخش دچار تردید نیز حرف بزند. وقتی از او پرسیدم که آیا حاضر است حرف های هر دو بخش دعوا را مورد بررسی قرار دهیم موافقت کرد. میان دو بخش شخصیت اش، گفت و گوی درونی منظمی برقرار کردیم؛ میان آن بخشی که معتقد بود با وجود مشکلات مربوط به مصرف الکل، آدم سالمی است من این بخش را خويشتن معتاد نامیدم ( و بخشی که گمان میکرد مشکلاتی دارد که اگر ترک کند بهتر میشود ) من این بخش را خويشتن سالم نامیدم (. از آنجا که وی از این کشمکش درونی آگاه بود، کار ما بسیار ثمر بخش گردید و او توانست متوجه طرز فکر غیر عاقلانه خود شود. پس موافقت کرد که ضمن نظارت دقیق بر صدای درونی اش که او را از فکر و صحبت درباره ی نوشیدن ، مصرف دارو و مسائل مربوطه باز میدارد، یک تست اعتیاد نیز بگذراند. وقتی این مددجو آگاهانه به کشمکش درونی خود پی برد، توانست اطلاعات مربوط به اعتیاد را که قبلا" گمان میکرد در مورد او صادق نیست، درک نموده و از آن استفاده کند. سطح 3 – انكار به عنوان مكانيسم تدافعی ناخودآگاه در این حالت خیلی راحت تر خواهد بود که ما به سبک و سیاق گذشته راهمان را ادامه دهیم و کاری برای حل مشکل خود نکنیم.این آسانترین راه برای ادامه زندگی است چون هم خود ما و هم دیگران به این روش عادت کرده ایم و حتی فکر کردن درباره تغییر زندگی هم سخت و شکنجه آور است. بنابراین فردی که مدتها با آن طرز فکر که مشکلی وجود ندارد زندگی کرده است انکار جزئی از وجودشان خواهد شد.آنها معتقدند مشکلی وجود ندارد و همه چیز خوب است. متأسفانه کار کردن با این افراد به مراتب سخت تر است. چون همانطور که اشاره شد وقتی فرد همیشه خود را بر حق بداند و مطمئن شود که همیشه می تواند خود و دیگران را مجاب کند که مشکلی وجود ندارد و به قول گورسکی صدای معتاد که میگوید » مشکلی نداری « بر صدای سالمی که میگوید » تو مشكلی داري غلبه کند طبعا بیمار، طرفدار خویشتن معتاد میشوند که میگوید مشكلی ندارم وقتی صدای خویشتن معتاد را بر حق بداند، دست از مبارزه با خود میکشد زیرا فکر میکند که جواب درست را یافته اند و این باور در او رشد میکند که می تواند از پس همه مشکلات برآید. ترنس گورسکی مثال جالبی در این مورد می زند، او می گوید: سالها قبل یک مشاور امریکایی الاصل این سوال را از من پرسید : “تو اگر دو سگ شکاری از یک نژاد و با یک قد و قواره داشته باشی، یکی آبی و دیگری قرمز ، و آنها را داخل یک گودال به جان هم بیندازی، کدام یک برنده میشود؟ وقتی گفتم نمیدانم، خودش جواب داد:“ آن سگی که بيشتر به آن غذا میدهی و بيشتر آن را میپرورانی.” وقتی که مددجویان به عنوان یک عادت خودکار و ناخودآگاه دست به انکار میزنند،مطمئن باشید قبلا" سگ قرمز اعتياد را غذا داده و پرورانده اند، در حالی که سگ آبی بهبودی را گرسنه نگه داشته اند. سطح 4 -انكار به عنوان توهم در این مرتبه از انکار متأسفانه فرد دچار نوعی توهم می شود و به این باور می رسد که هر چیزی به همان صورت که واقعیت یافته غلط نیست. فرد با این باور که آن چیزی که انجام می دهد کاملا درست است نسبت به هرگونه مشاوره و پذیرش مشکل خود مقاومت نشان می دهد. چنانکه به گفته گورسکی به صورت توهم درآمده و بخشی از اختلال شخصیتی یا ذهنی آنها درمی آید. شاید بتوان این مسئله را به برخی سنتها نیز پیوند داد مثال وقتی یک رفتار مرتب تکرار شود حتی اگر نادرست باشد ممکن است پس از مدتی به صورت یک هنجار درآید.در اینجا هم توهم باوری اشتباه است که با وجود شواهد قانع کننده درباره ی نادرست بودنش، محکم به آن پایبندیم. وقتی فرد دچار توهم شده باشد، همه باورها و برداشتهای دیگر را در راستای توهمش تصحیح میکند. ترنس گورسکی به مثالی اشاره می کند: "روزگاری یک روانکاو با کمک توهم جالبی بیمار خود را درمان کرده بود؛ بیمار گمان میکرد که مرده است؛ دکتر فقط یک روزنه در دستگاه توهمی او پیدا کرد. بیمار سخت معتقد بود که » بدن مردهها خونریزی ندارد«؛ دکتر برای شکستن توهمات بیمار، انگشت او را با سوزنی سوراخ کرد و قطرهی بزرگی از خون بیرون زد. وقتی نگاه مرد بیمار به انگشت خونی افتاد ،مثل مرده رنگش پرید؛ به لرزه افتاد و گفت :“ واي خداي من، مردهها هم خونريزي دارند.”. در این مرتبه از انکار به نظر می آید ما ناچاریم تا از روش دارو درمانی برای افراد کمک بگیریم. در هر صورت ما برای کمک به افرادی که در حالت انکار بسر می برند نیاز داریم تا مراتب انکار را شناسایی کرده و متناسب با هر مرتبه از انکار روشهای خاص را انتخاب کنیم. فوايد و معايب انكار شاید با دیدن این تیتر متعجب شویم که انکار کردن که فرار از درد و نپذیرفتن مس ولیت و پیدا کردن راهکاری برای آن است پس فایده آن چیست؟ در جواب می توان گفت هیچ چیزی در این جهان صد در صد مضر یا مفید نیست. انکار نیز از این مبحث جدا نیست. تصور کنید که بر اثر تصادفی فردی که در ماشین است دچار شکستگی پا شده اما با وجود همه دردی که دارد با زحمت زیاد سریع خود را از ماشین بیرون میاندازد تا دچار اتفاقات بدتری نشود و به اصطالح خود را نجات دهد و پس از بیرون آمدن, درد پای خود را احساس میکند. یا فردی که عزیز خود را از دست داده و بدون فوت وقت در تدارک مراسم برای متوفی است و بعد از اتمام مراسم تازه به یاد می آورد که عزیزی را از دست داده و آن هنگام شروع به عزاداری و گریه و مویه می کند. در مثال اول میبینیم که فرد درد پای شکسته خود را کامال فراموش یا به نوعی انکار می کند. چون اگر همان زمان, درد خود را احساس میکرد دیگر کاری برای نجات خود انجام نمی داد. در مثال دوم نیز اگر فرد عزادار در آن زمان میخواست به غم و اندوه بپردازد جنازه همچنان بر روی زمین باقی می ماند! بنابراین فایدهی اصلی انکار این است که به مردم کمک میکند تا با دردهای طاقتفرسا و مشکالت غیر قابل تحمل مقابله کنند و در این مواقع سیستم انکار بطور ناخودآگاه این امید را در اختیار فرد قرار میدهد تا به ادامه حیات بپردازد. اما مهمترین انکار که تاکنون به آن اشاره کردیم نیز این است که افراد همچنان مشکل خود را نمیبینند و هیچ قدمی برای اصالح وضع موجود برنمیدارند. پادزهر انكار، پذيرش و حل مشكل است خوشبختانه، دوپادزهر برای انکار وجود دارد: پذیرش مشکل و حل مشکل. اولين پادزهر انكار، پذيرش بی سر و صداي حقيقت است. اگر آهسته آهسته با مشکل روبرو شویم و به حقیقت آنچه که هست اقرار کنیم و بپذیریم که این حقیقت در جریان است، آنگاه میتوانیم راهی برای تغییر وضع پیدا کنیم. پذیرش مسالمت آمیز حقیقت به افزایش توانایی برای تمرکز بر احساسات، در مواقعی که درباره ی مشکلات جدی فکر کرده یا حرف میزنیم, منجر میشود. این یعنی همان رویارویی و تایید حقیقت؛ هر چند که آنرا دوست نداشته باشیم. چه خود باعث پيدايش مشكل شده باشيم چه نباشيم، اکنون ديگر مسئول حل آن هستيم. توجه داشته باشید که ممکن است فرد، خود عامل پیدایش مشکل بوده یا نبوده باشد. اعتیاد نیز مانند بسیاری از بیماریها و اختلالات جدی، علل متعدد و پیچیدهای دارد. بعضی از این علل به دست خود مددجویان بوده و بعضی دیگر نبوده است. نکتهی مهم این است: چه خودتان باعث پيدايش مشكل شده باشيد و چه نباشيد. اکنون ديگر بر دوش خودتان است. شما خود صاحب مشکل هستید و مشکل فقط و فقط از آن شماست. بخواهید یا نخواهید خود باید عهدهدار آن شوید. در حقیقت برای حل نکردن مشکل حق انتخاب ندارید؛ تنها انتخاب شما این است که یا به طور موثر به حل مشکل بپردازید یا به طور سرسری. مدیریت موثر هر مشکلی مستلزم آن است که بدانید مشکل چیست. به عبارت دیگر، باید توان شناخت و مدیریت انکار را داشته باشید. بنابراین، همهی ما در یادگیری نحوهی مديريت انكار مسئولیم تا پس از آن بتوانیم نارسایی کار خود را متوجه شویم و برای رفع آن طرح موثری تدارک ببینیم. دومین پادزهر انکار، حل مشکل است. وقتی افراد به مشکلات خود پی برده و آنرا پذیرفتند، الزم است تا استفاده ی موثر از راهکارهای حل مشکل را بیاموزند. در اینجا، فرایند روشمند شش مرحلهای را شرح میدهیم. اگر مددجویان به مشکل خود پی برده و آنرا آنگونه که هست پذیرفته اند میتوانید از این فرایند استفاده کنید: 1 .شناسايی مشكل: مشخص کنید مشکل مورد نظر چیست. 2 .شفاف سازي مشكل : مشکل را تعریف نموده و افکار، احساسات، فشارها و رفتارهایی که مشکل را بدتر میکنند تشخیص دهید. 3 .راه حلهاي ديگر را نيز معين کنيد : تا آنجا که میتوانید به تمام راههای حل مشکل فکر کنید . 4 .پيامدهاي منطقی هر راه حل را معلوم کنيد: برای خود مجسم کنید که که فرضا" یکی از راه حلها را امتحان کرده اید؛ اکنون از خود این سه سئوال را بپرسید: اگر بخواهم با این راه حل مشکل را حل کنم: 1 )بهترین اتفاقی که ممکن است پیش آید چیست؟ 2 ) بدترین اتفاق ممکن چیست ؟ 3 )بیشترین احتمالی که ممکن است اتفاق بیافتد کدام است؟ ترسیم پیامد منطقی هر یک از راهها مستلزم آن است که » قبل از عملی کردن آن درباره اش فكر شود. 5 .تصميم : یکی از راهحلها را که گمان میکنید به کارتان میآید انتخاب کنید. تصمیم بگیرید که میخواهید چکار کنید. 6 .عمل : تصمیمتان را عملی سازید. این گفته را به یاد داشته باشید: » اگر چيزي تغيير نكند، هيچ تغييري ايجاد نخواهد شد، آرام تغيير دهيد، ولی به هر حال تغيير بايد ايجاد شود. وقتی مشکل را شناختید و برنامه ی مؤثری برای حل مشکل تدوین کردید، دیگر نیازی به انکار نیست. 1 -انكار وقتی میتواند شناسايی شود که فعال شده باشد افراد آنگاه میتوانند نحوه ی شناسایی انکار را بیاموزند که فعال شده باشد. مردم میتوانند به آنچه به دیگران میگویند یا آنچه که انجام میدهند؛ به فشار جسمی فزاینده، خشم یا ترس ناگهانی و به خودخوری که معموال" در ذهن آغاز میشود پی ببرند. بسیاری از افراد با مدلسازی نقش والدین خود، نحوهی انکار خود را باز شناخته و مدیریت میکنند . هرگز کسی به آنان نگفته است که میخواهم نحوه ی شناسايی و مديريت انكار را براي مواجهه با موقعيت حقيقی به تو ياد دهم فقط خودشانند که رفتار والدینشان را مشاهده و تقلید میکنند. متاسفانه، بسیاری افراد، از دل خانوادههای بیبند و باری برخاستهاند که والدینشان به صورت عادت برای مقابله با مشکل به انكار متوسل میشوند و اصلا به ذهنشان خطور نکرده است که اینکار غلط باشد. آدمهایی که از این گونه خانواده ها برخاسته اند، از والدینشان می آموزند که واقعیت را انکار کنند. به جای آموختن طریقه ی شناسایی و مدیریت انکار برای رسیدن به حقیقت، یاد گرفتهاند که با استفاده از الگوهای پیچیدهی انکار به عنوان راههای خودکار و ناخودآگاه ، استاد خود فریبی شوند. 4 -میتوان انكار را شناخت و اداره کرد اگر انکار شناسایی شود، میتوان آنرا اداره کرد. استفاده از انکار یک عادت است. برای شناخت و مدیریت انکار نیز میتوان از اصول تغییر عادات استفاده کرد. نه تنها میتوان نحوهی مدیریت آنرا یاد گرفت، بلکه حتما" باید یاد بگیریم که آنرا هر چه بهتر مدیریت کنیم، به ویژه اگر اختلال یا بیماریهای ادواری – حیاتی داریم که میتواند زندگی ما را تباه سازد. 5 -اگر صادقانه و مسئولانه با مشكلات مواجه شويم، حل شدنی اند اگر به حقیقت آنچه میگذرد پی ببریم، میتوان اکثر مشکلات را حل کرد. حتی در مورد آنهایی که نمیتوان حل کرد، بهتر میتوان آنها را مدیریت کرد. یکی از اهداف مهم مدیریت انکار آن است که به مردم بیاموزد چگونه صادقانه با حقیقت آنچه که اشتباه است مواجه شوند تا بتوانند نحوه ی مدیریت موثرتر مشکلاتشان را یاد بگیرند.

منتشرشده در مقالات

انکار مشکلی جدی است که میتواند باعث بازگشت به اعتیاد شود.
تصور کنید سعید یک کارمند است و قرار است هر روز ساعت 3١:٨ صبح باید کارت بزند.
آلارم ساعت خود را برای 7 صبح تنظیم کرده است.ساعت زنگ می زند و او بیدار می شود اما به خود می گوید ده دقیقه دیگر بیدار می شوم.وقتی چشم باز می کند میبیند ساعت یک ربع به ٨ است.با عجله از رختخواب خارج شده و به سرعت خود را آماده رفتن می کند. سوار ماشینش می شود اما در راه تصادفی رخ داده و ترافیک شدیدی به وجود آمده و در همین حین دختر گلفروشی به او اصرار می کند از او گل بخرد.
سعید ساعت 9 به محل کار خود می رسد. وقتی رئیسش از او می پرسد چرا دیر آمده؟ شروع میکند به توضیح دادن اینکه ترافیک شدیدی بر اثر یک تصادف به وجود آمده بود و برای همین دیر رسیدم.
او عین واقعیت را بیان کرده است. اما آیا واقعیت دیگری هم پشت پرده وجود دارد!
شاید اگر در طول ماه یا حتی هفته این امر یک بار صورت می گرفت جواب سعید قانع کننده باشد اما اگر اکثر روزهای هفته این امر اتفاق بیفتد مس له چیز دیگری است.
بگذارید مثال دیگری را مطرح کنیم:
محسن فردی است که همه چه در محیط خانه و چه در محل کار او را فردی منظم ,مهربان و مسئولیت پذیر می دانند. مدتی بود که محسن به مصرف مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده بود. بعد از مدتی او نمی توانست مسئولیت های روزانه خود را همچون گذشته انجام دهد. اکثر مواقع کسل و بی حوصله بود, زود عصبانی میشد و کارهای خود را نیمه تمام می گذاشت.رنگ چهره او پریده شده بود و خیلی از مواقع چشمهایش سرخ بود.
چند نفر که او را از قبل می شناختند به او میگفتند که محسن رنگ و روت چرا پریده؟ چرا عصبانی میشی؟ چرا به موقع نمیای؟چرا بی حوصله هستی؟
و محسن در جواب آنها خیلی سریع و بدون فکر کردن میگوید: خواب موندم...یا مگه مردم اعصاب برای آدم میذارن؟....یا مشکلات زندگی به آدم فشار میاره....و......
تمام این اتفاقات در زندگی محسن رخ داده....گرانی،وضعیت اقتصادی بد، شکایت همسر از بی پولی، و هزار اتفاق دیگر که ممکن است
در زندگی محسن وجود داشته باشد.اما آیا واقعا دردسر اصلی محسن اینگونه مسائل است؟
همگی ما در زندگی روزانه خود بارها این اتفاقات را تجربه کرده ایم. و بارها مسائلی که در زندگی مان اتفاق افتاده است بزرگ یا کوچک کرده و برای دیگران بازگو کرده ایم .
در دو مثال فوق و مثال هایی از این نوع, ما با واژه ای به نام انکار مواجه می شویم. ترنس گورسکی انکار را اینگونه تعریف می کند:
انكار: "ميل به فرار از درد ناشی از پی بردن به وجود مشكالت جدی و اجتناب از مسئوليت و حل آنها است."
این تعریف سه قسمت اساسی از زندگی ما را دربرمی گیرد:
1 -وجود یک مشکل در زندگی
2 -فرار از مسئولیت پذیری در قسمتی از زندگی
3 -اجتناب از یافتن راه حل برای مشکل موجود
تقریبا تمام انسان ها برای اینکه با مشکل غیرقابل تحمل خود در زندگی مواجه نشوند دست به انکار آن می زنند. این یک نوع مکانیزم دفاعی و طبیعی در ما است. در حقیقت هر وقت ناچار باشیم با مشکلی دردناک یا غیر قابل تحمل مواجه شویم، ذهنمان برنامه ای دفاعی را فعال میکند تا ما را از فکر کردن و صحبت کردن درباه ی آن حفاظت کند. وقتی از فکر و صحبت درباره ی مشکل خودداری کنیم، درد موقتاً از ما دور میشود.
همه ما سالها به روش زندگی خود عادت کرده ایم و احساس میکنیم این روش تا ابد جوابگوی زندگی ما است و حاضر به تجربه روش جدیدی نیستیم. در حقیقت نوعی ترس از تغییر در وجودمان رخنه میکند.
در مثال هایی که به آن اشاره کردیم :
سعید در طول مشاوره با درمانگر خود اذعان داشته بود که خواب صبحگاهی برایش بسیار لذت بخش است و به سختی میتواند از آن دل بکند. هنگامی که درمانگر به او گفت که آیا شما فردی لذت جو هستید. سعید عصبانی شد و سریعا گفت خیر. من فرد لذتجویی نیستم. تنبل هم نیستم.
اگر بخواهیم عکس العمل سعید را بررسی کنیم به این موضوع می رسیم که او از اینکه به عنوان فردی لذت جو و تنبل در اذهان خود و دیگران معرفی شود بیزار است و از آنجا که در تمام عمرش خود را فردی مسئولیت پذیر معرفی کرده که برای خودش هم به صورت یک باور درآمده, برایش پذیرفتن این حقیقت تلخ سخت و طاقت فرساست. به همین جهت ذهن او بلالفاصله برای فرار از این درد وحشتناک راه حلی دفاعی به عنوان انکار برنامه ریزی میکند تا درد موقتا از او دور شود. و از آنجا که سعید با این نوع زندگی و باور بزرگ شده حاضر نیست این مشکل را پذیرفته، مسئولیت آنرا قبول کرده و به دنبال راه حلی برای خروج از این مشکل باشد.
در مثال دوم محسن هم در مقابل حرف درمانگر یا هر شخص دیگری مبنی بر اعتیاد وی بدون تفکر عکس العمل نشان داده و سریع می گوید نه من معتاد نیستم. چون اگر این مشکل را بپذیرد باید عواقب آن که دنبال راهی برای ترک اعتیاد و کمپ ترک اعتیاد است را نیز بپذیرد. این کار بسیار سخت تر از مصرف و به نوعی ادامه روش زندگی به سبک و سیاق گذشته است.
شاید بتوان اذعان داشت که از آنجا که انسانها افرادی نیازمند هستند راه هایی برای پاسخ به نیازهای خود در طول زندگی به دست آورده اند.این پاسخ ها ممکن است بر اساس باورهایی باشد که در ذهن ما جای گرفته و در طول زمان تقویت شده و جایگزین کردن آن با روش ها و باورهای دیگر بسیار سخت است.

 

 

منتشرشده در مقالات

کمپ ترک اعتیاد امید شروع دوباره

آدرس : انتهای باکری شمال، تقاطع سیمون بولیوار و باکری ،جاده انحرافی سمت راست ،کوچه باغ مهران ،جنب رودخانه ،آخرین باغ پلاک 33

تلفن : 02144361015 - 02144361016

همراه : 09122578796 (آقای تقی پور)

09122498908 (آقای حسینی)

ایمیل : info[@]omidedarman[.]com

کمپ ترک اعتیاد طلوع راهیان نجات

آدرس : اتوبان همت ، اردستانی جنوب ، داروپخش ، فروردین سوم ، نبش ششم

تلفن :02144998083 - 02144998082 

همراه : 09122578796 (آقای تقی پور) 

09122498908 (آقای حسینی)

ایمیل : info[@]omidedarman[.]com

کمپ ترک اعتیاد آوای بهبودی

آدرس : شهریار ، میدان نماز ، فردوسیه ، بلوار امام خمینی ، نرسیده به کلانتری ، مرکز ترک اعتیاد آوای بهبودی

تلفن : 02165468450 - 02165468470

همراه : 09122578796 (آقای تقی پور)

09122498908 ( آقای حسینی)

ایمیل : info[@]omidedarman[.]com

تمام حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به گروه درمان اعتیاد امید می باشد . SH.M طراحی و سئو
تماس با ما